روز نوشته های x

ساخت وبلاگ
دیروز یک‌ مراجعه کننده داشتم خانمی پنجاه ساله که از نظر روانی بسیار در هم بود، بوی‌ بدی میداد، بوی سیگار و الکل و عرق در هم آمیخته شده بود ترکیبی وحشتناک. تا شروع به معاینه کردم فریاد و‌زجه زد : Du willst mich blendenDu willst mich blendenDu willst mich blendenچندبار فریاد زجه زد مدد کار اجتماعیش ترسیده بود، تمام سعی خودم را کردم تا آرامش کنم تا راضی شد معاینه رو تا آخر انجام بدم.وقتی رفت تا ساعت ها بویش‌ بود، برایم عادی شده بود و‌لی فکرش ..نه... که چه میشود آدم به اینجا میرسه. روز نوشته های x...ادامه مطلب
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : whitememoo بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 21:10

در طوفان

گاهی، موجی بلند بر خاسته از افکار منفی، تازیانه ای میشود به دست زمان ، و میکبود،انگاه فریاد ناموفقی که گلویم را پر میکند ازبغض و تنهایی.

روز نوشته های x...
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : whitememoo بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 17:32

بابام یک عکس گذاشت توی گروه خانوادگیمون : توش بابام هست بابا بزرگم هست و دو تا از مامان بزرگام هستن ، مامان و بابام و‌احتمالا داداش بزرگم که بقل بابامه و داره تمام تلاششو میکنه که فرار کنه ، از توی این عکس چهار نفر عمرشون رو دادان به شما، بعد بابام نوشته زیرش : " عکسم تو نگهدار که فردا اثری نیست'>نیست که نیست"

روز نوشته های x...
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : whitememoo بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 19:59

مجبورم فکرامو جمع کنم. پ ن ایران روز نوشته های x...
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : whitememoo بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 13 دی 1401 ساعت: 15:47

چیزی که میتونم بگم هیستری در بین همکارام طوفانی بپا کرده  ...

روز نوشته های x...
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : whitememoo بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 21:00

 

بايد بگم اونقدر همه آلمانيا ميگن ما organisiert هستيم اينا نيستند و فشار كار بيشتر روي خوده آدمه و آموزش در اين سطح مافيايي هستش و قرار دادي اينكه چقدر ياد ميگيري و چقدر كار دستت بدن رو بايد از اول تا آخرش بجنگي 

 

 

براي جراح شدن بايد مافيايي كار كرد اينجا .... 

روز نوشته های x...
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : whitememoo بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت: 12:22

از مادرم پرسیدم چند سالته گفت ۶۸ دلم شدید گرفت ... خیلی ... بچگی هام اومد جلو چشمام ، محبتاش ، باورم نمیشه که اینقدر صورتش چین برداشته میخوام زمان رو نگه دارم 

 

دوری از خانه رو الان ۱۰ ساله دارم ولی هیچ وقت بهم فشار نیاورد تا این که اینو شنیدم مادرم ... 

 

مادرم ... 

روز نوشته های x...
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : whitememoo بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1398 ساعت: 19:46

حياط ديگر نچندان خلوت من سلام ته دلم غم صبح جمعه ها، درست قبل از كلاس دايي رو داره. وقتي كه با زور با يه آب به سر و رو زدن، كشون كشون خودمو هرجوري بود ميرسوندم عفيف آباد. درست هوا مثل الان بود ... يك حس دوگانه كه ته فقط با ته دلت احساس ميكردي، نسيم خنكي كه به پوست مينشست و به لايه هاي بالايي پوست بسنده ميكرد و زيره پوستت گر ميگرفت و ته دلت  گرماي نامطبوعي نميدونم ولي شايد هنوز  از كمبود خواب احساس روز نوشته های x...ادامه مطلب
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : جمعه, نویسنده : whitememoo بازدید : 66 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 12:33

خوابم نميبره 

خسته نيستم، چشمام بازه و از وقت خوابم گذشته . بعضي حرفا زدنشون همون لحظه خيلي بي آزار به نظر ميرسه ... ولي با گذر زمان انقدر دردناك ميشه كه عميقا تنت رو از ترس به لرزه ميندازه ... 

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۵ساعت 22:17&nbsp توسط خودم  | 
روز نوشته های x...
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : ذهنم,درمرداب,افكار,جريانه, نویسنده : whitememoo بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 12:33

فاطمه یادته ؟! 

روز نوشته های x...
ما را در سایت روز نوشته های x دنبال می کنید

برچسب : anouar brahem kashf, نویسنده : whitememoo بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 20:09